پر شــــد_جـــام دل از بی قــــراریـــم
ابریست_آستـــانِ دوچشــمِ بهاریـــــم
شد عشق"حبس"در رواقِ دوچشمِ تو
خشکیده چشم_از شیوه ی چشم انتظاریم
شد عشق خجل از تبسم مهربانِ تو...
دل ریخت_شکست،باده یِ مستِ خماریم
دستیست دمادم بسمتِ عطــوفتت!
شوقیـــــست_نکند دست بـــداریـم؟
این"خس"؛دمی شده نائل،به فضل تو
آرام نمیشود_عاقـــبـــت دل سپـــاریــم
"زنگار"گرفته دل و"درمان"به نزد توست
لبریز میشود_بارِ دگر، غم گساریم!!!
تحویل کن،دو دیده یِ چشم انتظارِ تو
شوقِ وصال تو شده_شیرین گواریم
اسفند92/گیلان
"بسم رب المهــــــــــــــــدیــــ"
یه دلنوشته هست برای امام زمان....خوشحال میشم بخونید
یخورده زیاد بود برای همین تو ادامه بخونید
:.:یادت باشد...؛
به یادت خواهم آورد
جمعه ای را که من از عشقت به شور افتادم
همه ام شدی...
سرپناهم شدی
میدانی؟
همه شدن برای کسی که فقط تو را دارد به چه معناست؟
کافیست حال هرروزم را ورق ورق کنی و مشقهای شبانه ام که بهانه ی نفس کشیدن را از انتظار تو به مشامم کلید میزند تصحیح نمایی!
من با کسی که تورا ندارد به توان محبتت مغایرت دارد!
بیا هر شب,
مشق اشکهایم را که در انتظار بغض پرپر میزند و من میمانم و یک تکلم له شده در پشت حنجره را بنگر...
دلم به خون افتاده میدانی یعنی چه؟
یعنی قلمم برایت حرف میزند و من گیج لجبازی دلم مانده ام!:.: