بردار قدم_بسمت حرم....هر چـــه می روی،
انگار_نگاهِ عـــــرش و ملک_زیرِ پایِ توستـــــ
بِنمـــــای نَظَر_برایِ دلم....ندبه ای بخوان....
چـــشمِ حرم نرفته ها،به قنوتِ دعایِ توست
پی نوشت:زمانیکه فهمیدم مادرم راهی امسال اربعین کربلاست!
دستم بگیر_دلبرا!شده ام بی تو،من "حقیر"
غفلت گرفته مرا_در بند دنیا....شدم "اسیر"
با هر دو دستِ پرُ گُنهم آمدم....گداییــت!!
تا با هر دو دستِ خود بدهی به این "فقیر"
من سائلم_نشانیِ درگاهِ تو کجاستـــــ؟
خواهم نشینم،به راهِ تو...نگاهم کنی "امیر"
آرام نمیشود،چه کنم؟_دل بیقرارِ توست
قدری برس_تو به حال و روزِ این"صغیـر"
من...من...نه عزیزا...فقط تو مطرحی!
این_یک منِ ناچیز را از خودم "بگیـــــــر"
دارم به سر.....روز و شبم را هوایِ تو
من بد_ولی تو؛نِعمَ المولیّ و "النصیـــر"
لنگ استـــ،تمام زندگیم_بی پناهِ تو....
دستی بگیـــر رویِ سرم،یاایها "المُجیــر"
1آذر93/گیلان
آخر نشد-قسمت من-کربلای تو....
صدبار-صدازده ام-در روضه های تو....
آقا بخواه،سر و سامان بگیرم از؛
شش گوشه ی تو و گنبد طلای تو....
