درد_دارد
چهارشنبه, ۳ تیر ۱۳۹۴، ۰۷:۲۶ ب.ظ
درد_داره انقدر که هر شب آقامون گریه میکنه...برای چی؟
برایِ منِ روسیاهش!
درد_داره وقتی من گناه میکنم و آقام باید برام استغفار کنه...
درد_داره وقتی تو قنوتش برام دعا میکنه ولی من تو کل روز ازش غافلم:"(درد_داره...وقتی ادعا میکنم که اون تمومِ زندگیمه ولی راحت وقتی به دوراهی دوست داشتن"من" و دوست داشتن"اون" میرسه،خودمو تیکــــــــــ میزنم و اونو ضبـــــــــــدر !!!!
درد_داره وقتی که مبتدایِ نوشته هام،تو رفتارام محذوفــــــــــه...وقتی مرجعِ ضمیرِ کارام،به عزیزِ زهرا بر نمیگرده!
درد_داره حرفایی که میزنم و قطعه قطعه میشم،پایِ عمل بهش
درد_داره وقتی تموم نفس هام بویِ خود خواهی میده...
درد جاییه که نگاهِ آقات رو...گرمیِ نگاهشو روت حس نکنی و دست به هر غلطی بزنی!
درد نقطه ایه که میفتی از نگاهِ آقات...و "دردت نمیگیره" و این...بدترین دردِ ممکنه که تجربش خیلی دردناکه!
درد...درد اون جاییه که تو "حسرتِ یه جمرانی" و لیاقتشو بهت نمیده و گریه میکنی و وقتی گریت تموم میشه...تمومِ نداده هاشو میفهمی که برایِ چیه...
درد اینه که هنوز،با این همه علمی که بهش داری،با این همه آگاهی ازش،با این همه ادعایِ همراهی باهاش...جیگرشو با اشتباهایِ تکراریت خون میکنی!
واقعا درد_داره "وقتی نمیفهمی چه کاری درسته" ...بعد
تو اوجِ گناهت_اشتباهت_میفهمی و خجالت می کشی...این درد_داره
درد_داره وقتی اشتباهاتتو نمی بینی و سرتو فرو میبری تو گناهت و ناغافلانه ازش بی حسرت و مکث کوچیکی عبــــــــور می کنی!
....درد_داره
وقتی...تو اوجِ گناهت...آقات یادت میفته...وقتی می بینتت...وقتی از خجالت میخوای نابود بشی!...درد اینه
بغیرِ این دردی وجود نداره
درد اینه که تو چشمایِ عشقت خوب نباشی غیرِ اینه؟
درد اینه که برایِ عشقت کم باشی...غیرِ اینه...:"(
درد_داره

اللهم عجل لولیک الفرج
سلام علیکم مومن
عاقبتتون بخیر به حق حضرت ابوتراب