چ ش م ا ن ت ظ ا ر

مقطعه میکنم،چشم انتظاریم را!!!_بگذار بشوم

چ ش م ا ن ت ظ ا ر

مقطعه میکنم،چشم انتظاریم را!!!_بگذار بشوم

۴۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «چشم انتظار» ثبت شده است

یا رضا

جمعه, ۷ آذر ۱۳۹۳، ۰۸:۳۵ ب.ظ

امشب بگیر،دستِ مرا "شکیبا"تر از تو نیست

درباوریم،همه....که "مسیحا"تر از تو نیست

امشب،شبِ ولادتِ تو من زنده می شوم...

دستی دگر مرا "گیرا" تر از تو نیست!!!!

من تشنه ام،عطشی دست داده است،

آب هست ولی "گوارا" تر از تو نیست....

ای مهربانتر زِ مادر_برای طفـــــــــــــل؛

یا ایها الرئوف "والا" تر از تو نیــســت....

چشمی که تَــر شد به یُمنِ اسمِ تو؛

دیگر برایِ ناله "تعالی" تر از تو نیــست

بی شک؛خراسان زِ قدومت دلنشین شده

در صحنِ این جهان کسی"دلربا" تر از تو نیست

ای مهربانترین کرمِ سفره ی گـــدا

در دیده ام کسی "آشنا" تر از تو نیست

کاش مرا دمی به نگاهت گذر دهی

یوسف به حرف آمده که "زیبا"تر از تو نیست

عالم فدایِ جلوه ی شمس الشموسیت؛

نزدِ خدا،احدی "رضا" تر از تو نیست!


26شهریور1393/گیلان

همدم را برای تو میخواهم

سه شنبه, ۴ آذر ۱۳۹۳، ۰۷:۱۴ ب.ظ

همدمی میخواهم؛

تا با او تو را صدا زنم....هر چه بلند تر!


أَیْنَ بَقِیَّةُ اللَّهِ الَّتى لا تَخْلُوا مِنَ الْعِتْرَةِ الْهادِیَةِ؟

أَیْنَ السَّبَبُ الْمُتَّصِلُ بَیْنَ الْأَرْضِ وَالسَّماءِ؟ أَیْنَ صاحِبُ یَوْمِ الْفَتْحِ وَ ناشِرُ رایَةِ الْهُدى؟ أَیْنَ مُؤَلِّفُ شَمْلِ الصَّلاحِ وَالرِّضا؟

کجایـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....ــــــــــــی؟ای تمام مبنا و قرارِ زندگیم؟
ای آنکه بند بند زندگیم بی تو روی گُسلِ زلزله ها بناست؟

همان مقطعه ماندنم بهتر است....چ ش م ا ن ت ظ ا رِ توأم

:'(
قبولم نمیکنی؟



خوشبختی ؟"...."

سه شنبه, ۴ آذر ۱۳۹۳، ۰۷:۰۱ ب.ظ

خوشبختی مگر معنی دیگری دارد؟

کسی که تو را دارد چه از خوشبختی کم دارد؟

ومن؛

از نداشتنت گرفتار و مبتلا شده ام....!

دنیا و آخرت نمیخواهم....آقا....نگاهم نکنی دنیا را چه میخواهم....و آخرتی که بر باد میرود:'(


http://8pic.ir/images/1oblg9m8k8l8r2e61ven.png

عاشقِ سربـــ.....ـــار

سه شنبه, ۴ آذر ۱۳۹۳، ۰۶:۴۵ ب.ظ

چشم من نیست که نیست_لایقِ دیدار هنوز

آری...باز هم نشده ست_رهروِ دلدار هنوز

دست من بود که انقدر پریشان شده ای...

هر چه باشد_منم آن "کهنه طلبکار" هنوز!

طلبــت_یادِ منو_دستِ قنوتــت هر شـــب

نکنی رد، تو که این_"عبدِ گنهکار" هنوز؟...

می کُشد مهرِ تو و اشکِ به چشمِ تو مرا

کنم از شرم،همش_چهره به دیوار هنوز!

شرمم از لـــــطفِ رضایی تو استـــــــــ

تا که انقدر شدم_از تو طلبکــــــــار هنوز!!

چَقَدَر از سرِ نادانیِ من گریه کنی؟؟؟

منم از اشکِ تو_انگار نه انگار....هنوز؟!:'(

تو کنی باز "رَهی" از سفرِ کرب و بلا...

منم آسان بدهم_از دستِ تو هر بار هنوز

بکنی یا نکنی دیده به این"عبـــدِ ذلیل"

این منم_گریه کُنت"عاشقِ سربار" هنوز!


4آذر93/گیلان


یک بهانهِ ی کربلا:'(

دوشنبه, ۳ آذر ۱۳۹۳، ۱۱:۲۴ ب.ظ

همچو برگی فتاده بر لبِ جوی_آمدم تا مرا ببری

مثلِ عکسِ پاره پاره شده_آمدم،تا به تا ببری

قسمتم شده یا نه؟_تو بگو من کجا باشـــــم؟

همچو کودک نشته ام بی تو_تا تو من را "کجا"ببری!

حسِ یک جامانده تا ابد این است"نشدم لایق دیدار"

اشکم و آهم و قسمم_جانِ زهرا مرا ببری...

سر کنم در خزان بی تو؟_داغ عشق تو خوش باشد،

درپناهت مرا بغل گیری_ازخودم بِدَر مرا ببری!

بیتِ آخر میان خواهش و اشک_میرسد بیقرارو میداند

در پی "یک بهانه"میگردی_تشنه ای را به کربلا ببری


21مهر93/گیلان

"عبور"

دوشنبه, ۳ آذر ۱۳۹۳، ۰۹:۳۹ ب.ظ

بیزارم از نبــــــودنی که_نگاری_در او گم است

از پرسه یِ زمــــان که_قراری_در او گم است

این دل،اگر "تو" نبـــــــــــاشی در او....چنان؛

سیرِ تلاطمیست،که_بهاری_در او گم است

حبس اســـت،زمیــن و زمان،در ندیدنتـــ!

چون مستی کسی که_خماری_در او گم است

جاریست....تمامِ یادِ تو بر رویِ دیــــــده ام!

لبریزِ لحظه ای که_تکراری_در او گم است

چشمی که نیست"لایقِ دیدارِ چهره ات"...

همچو شقایقی که_سیه باری_دراو گم است

درد است،دردِ بی تو بودن و رویِ من...؛

شکلِ تبسمی که_حالِ زاری_دراو گم است

هر کس نشسته به تماشایِ عشقِ تو،

دل مستِ مست که_قراری_در او گم است

کافیست بُگذرد نسیمت از مشامِ من....

جان را چه شد؟که_نگهداری_دراو گم است


25آبان93/گیلان


نبودنتــــــ....

دوشنبه, ۳ آذر ۱۳۹۳، ۰۹:۲۲ ب.ظ

فدایت شوم مولای غریبِ من؛

خدا نکند....من هم عاملِ غریب بودنت شده باشم:'(

خسته شدم....

از غفلت هایم....

از جدی نگرفتن های "نبـــ....ــودنت"

نیستی و حالِ من،"گرفته"است....

همچون آسمانِ امشب!

حالِ امشبم عجیبــــ....درد_دارد :'(