چ ش م ا ن ت ظ ا ر

مقطعه میکنم،چشم انتظاریم را!!!_بگذار بشوم

چ ش م ا ن ت ظ ا ر

مقطعه میکنم،چشم انتظاریم را!!!_بگذار بشوم

۲۲ مطلب با موضوع «شعرهام» ثبت شده است

"عبور"

دوشنبه, ۳ آذر ۱۳۹۳، ۰۹:۳۹ ب.ظ

بیزارم از نبــــــودنی که_نگاری_در او گم است

از پرسه یِ زمــــان که_قراری_در او گم است

این دل،اگر "تو" نبـــــــــــاشی در او....چنان؛

سیرِ تلاطمیست،که_بهاری_در او گم است

حبس اســـت،زمیــن و زمان،در ندیدنتـــ!

چون مستی کسی که_خماری_در او گم است

جاریست....تمامِ یادِ تو بر رویِ دیــــــده ام!

لبریزِ لحظه ای که_تکراری_در او گم است

چشمی که نیست"لایقِ دیدارِ چهره ات"...

همچو شقایقی که_سیه باری_دراو گم است

درد است،دردِ بی تو بودن و رویِ من...؛

شکلِ تبسمی که_حالِ زاری_دراو گم است

هر کس نشسته به تماشایِ عشقِ تو،

دل مستِ مست که_قراری_در او گم است

کافیست بُگذرد نسیمت از مشامِ من....

جان را چه شد؟که_نگهداری_دراو گم است


25آبان93/گیلان


حرم نرفته:(

يكشنبه, ۲ آذر ۱۳۹۳، ۱۲:۳۰ ب.ظ


بردار قدم_بسمت حرم....هر چـــه می روی،

انگار_نگاهِ عـــــرش و ملک_زیرِ پایِ توستـــــ

بِنمـــــای نَظَر_برایِ دلم....ندبه ای بخوان....

چـــشمِ حرم نرفته ها،به قنوتِ دعایِ توست


پی نوشت:زمانیکه فهمیدم مادرم راهی امسال اربعین کربلاست!


"مُجیر"_پناه دهنده

يكشنبه, ۲ آذر ۱۳۹۳، ۱۲:۱۲ ب.ظ


http://freeupload.in/uploads/1322360443.b8eba4355174.jpg

دستم بگیر_دلبرا!شده ام بی تو،من "حقیر"

غفلت گرفته مرا_در بند دنیا....شدم "اسیر"

با هر دو دستِ پرُ گُنهم آمدم....گداییــت!!

تا با هر دو دستِ خود بدهی به این "فقیر"

من سائلم_نشانیِ درگاهِ تو کجاستـــــ؟

خواهم نشینم،به راهِ تو...نگاهم کنی "امیر"

آرام نمیشود،چه کنم؟_دل بیقرارِ توست

قدری برس_تو به حال و روزِ این"صغیـر"

من...من...نه عزیزا...فقط تو مطرحی!

این_یک منِ ناچیز را از خودم "بگیـــــــر"

دارم به سر.....روز و شبم را هوایِ تو

من بد_ولی تو؛نِعمَ المولیّ و "النصیـــر"

لنگ استـــ،تمام زندگیم_بی پناهِ تو....

دستی بگیـــر رویِ سرم،یاایها "المُجیــر"


1آذر93/گیلان

فلسه ی تو....منطق من

شنبه, ۱ آذر ۱۳۹۳، ۰۸:۲۵ ب.ظ

http://freeupload.in/uploads/1334204393.6nclyemsqrk7iqryzh8u.jpg

تو خود قانونِ طبیعتی...!!!

بودنت را میتوانم ثابت کنم....

تو؛

"مقدار عشقی هستی که بدلیلِ دلبریهایت_کشته های زیادی_داری"

ولی من؛

"بی قائده ام"

و نبودنت،دستانم را بسته است،

من میخواستم که با"تو" به تعادل برسم!

وقتی که من در کنارت قرار بگیرم-جریانِ عشقت-به قلبم"شارش" میکند

ومن

%برابر با تو میشوم%

پس میشود گفت:

_من بر مبنای تو میشود"یک"_

این فلسفه ی باتو بودن است

و من در برابر آن

بی منطق ترین

فردِ جهان


یکی بود....که با بودنش....بودنم را....باخود برد


فروردین92/گیلان


توضیحات:از در هم آمیختن و تناقض ساختن های ریاضی و شیمی و فیزیک دوم ریاضیم!

من و "شش"گوشه

شنبه, ۱ آذر ۱۳۹۳، ۰۶:۵۲ ب.ظ

آخر نشد-قسمت من-کربلای تو....
صدبار-صدازده ام-در روضه های تو....
آقا بخواه،سر و سامان بگیرم از؛
شش گوشه ی تو و گنبد طلای تو....

پای پیاده:(

شنبه, ۱ آذر ۱۳۹۳، ۰۶:۱۹ ب.ظ

رفتم_به زیرِ خطِ فقرِ دیدارِ رویِ تو....

من را هنوز_راه ندادند ، به کویِ تو....

کردم_همیشه....دعا....تا روزیم شود،

یکبار بیایم_پایِ پیاده،به سویِ تو....

از دور....سلام!

شنبه, ۱ آذر ۱۳۹۳، ۰۶:۰۹ ب.ظ

مانده ست در دلم که بگویم به یک کلام....

یکبار هم مــرا بطـــلب کربــلا....تمام

امسال....دوباره،چو هـــر سال می دهم...

از دور....با اشــک دیــده....به تـو سلام:(