یادِ تو....
اینجــــا؛
در عمقِ نگاه....
در گوشه هایِ زمینه ات،
_برمودایی نهفته است!
چه مکشی دارد....زوایایِ یادت....
+بیادِ یکی از دوستانم....
++دوستانی که بویِ نابِ ایمان می دهند...پرستیدنی اند!
اینجــــا؛
در عمقِ نگاه....
در گوشه هایِ زمینه ات،
_برمودایی نهفته است!
چه مکشی دارد....زوایایِ یادت....
+بیادِ یکی از دوستانم....
++دوستانی که بویِ نابِ ایمان می دهند...پرستیدنی اند!
از دور دخیلِ توام ای چشمه یِ حیات
با یک نگاهِ خود تو کربلا دهی برات....
اینجـــا_بدونِ یادِتو آواره می شوم؛
یک دم نگاهی کن و این اسیر را بده نجات!
درد_دارد:
1-ایوای بر اسیری،کز یاد رفته باشد...
2-امسال هم زائرانِ کربلایت پای پیاده می آیند...دوباره نطلبیدی جانا!
مدتـــ ـهاستـــ نگرانِ ثانیـــه هایِ متوالیِ عبـــورِ توأم؛
باورم کن...
حسِ دلهره ام را...حسِ ترسم را بدونِ تو...
باورم کن...
مدتـــ ـهاستـــ که خالیــ کرده ام و آب و جارو زده ام "برایــِ تو"
نه...!
چه حسِ تلخی دارد تبسمهایم....
نکند این دلِ سیاه شده ام....این دلِ پر از گناهِ من..._لایقِ وجودِ تو....نباشد؟!
مجال نمیدهد فکرت به من...
______و برگه ای که از نم یادِ تو با ضربه یِ مدادم
"جایِ بغضِ نوشته ام"
_پاره میشود....
چقدر درد_دارد....غریبیِ تو
و تداوم غفلتهایم...
*آخر گذشت عمرم و قابی که رویِ آن
با خطِ خود نگاشته بودم "بیا" شکست
**رخ نشان نمیدهی....به کسیکه اصرار می کند بر اشتباهاتش!
دارم فقط_نشانه ای از خاکِ پایِ تو
دارد چه زود_می گذرد این هوایِ تو
این سان_شبیه قلم،خط کشیده ام
بر رویِ خاکِ دلم_زیرِ پایِ تو....
قدری نگاه کن_به حال و هوایِ من؛
آیا نمیشود که شوم_آشنایِ تو....؟
چیزی بگو....دست نگه دار،جانِ من
اشکی گره شده_آری برای تو!!!
آری_به یُمن یادِ تو بر رویِ دیده ام
شبنم گرفته کمی_جانم فدای تو
قدری وزیده نسیمِ قدومِ عـــشق،
سبز است جهان_به عطرِ دلربایِ تو
23خرداد1393/گیلان
#آقا گذری کن زِ ایوانِ دلم....
##این روز ها بیش از همیشه محتاج به جمکرانم....
###اگر اونی که باید بود،میبود....حال هیچکسی خراب نبود!